معنای زندگی قسمت نهم

video
play-rounded-fill

چرا رنجای گنده و تموم نشدنی هی میان سراغمون؟

چرا حس می‌کنیم داریم تو روزمرگیامون غرق میشیم و زندگیمون همش تکراره؟

معنای زندگی با چندتا چالش بزرگ روبروئه. رنجای بی‌پایان دنیا، تکرار روزمرگی‌ها که حس می‌کنی هی داری میری می‌خوری جلو بدون اینکه بفهمی چرا ، و اینکه تو زندگیت دنبال چیزی باشی و وقتی رسیدی، ببینی اونی نیست که دلت می‌خواسته. اینجاست که اون سوال “خب که چی؟” میاد سراغت.
این سوال نشونه بیماریه. درست مثل وقتایی که مریضی و از غذاها بدت میاد. تو سالم نیستی که همچین سوالی تو ذهنته.

یادتونه انیمیشن روح رو؟ اون روح بچه، اون روح که نمی‌خواست بیاد دنیا چون فکر می‌کرد همه کارا تهش کشکه. جو بردش تو کارگاه تست شغلا، همه چی رو امتحان کرد مثل آشپزی، فضانوردی، رئیس جمهور شدن، ولی بازم گفت “که چی بشه؟”.

اشتباهش این بود که زندگی رو به خاطر لذت‌هایی که نچشیده بود قضاوت کرد. اعتراضش مال این بود که از لذتای واقعی لذت نبرده بود. کسی که معنا رو انکار می‌کنه، انگار هنوز پا به سیاره لذتای واقعی نذاشته. لذتو باید چشید، باید باهاش درگیر شد.
آیا لذتی هست که مثل کوه انقدر گنده باشه که جلوی همه این چالش‌ها و سیل‌ها رو بگیره؟

قسمت های دیگر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *